کسی که موجب گمراهی دیگران میشود،در عذاب با آنها شریک است
تاریخ انتشار: ۸ فروردین ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۴۰۹۰۸۲
خبرگزاری مهر- گروه دین و اندیشه: مهارتهای زندگی تواناییهایی برای رفتار انطباقی و مثبت هستند که افراد را برای برخورد مؤثر با خواستهها و چالشهای زندگی روزمره قادر میسازد. مهارتهای زندگی در لابه لای تعالیم الهی به ویژه در قرآن کریم و احادیث معصومین (ع) بیان شده است.
نکات بسیاری از الگوی مهارتهای زندگی در چارچوب بیانات امام علی (ع) درنهج البلاغه وجود دارد که شامل حقایق و راهبردهای بسیار زیبایی در مورد مهارتهای زندگی، شاخصهای ارتباط مطلوب با مردم، نحوه مدیریت خشم، ترس، راهبردهای کاهش حزن و اندوه، شناخت خود، همدلی و همیاری با مردم، خلاقیت، انتقادپذیری، تصمیمگیری و حل مساله و مبارزه با نفس است که حضرت امیر (ع) با فصاحت و بلاغت تمام به این مسائل پرداختهاند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بر همین اساس به دعوت دفتر مقام معظم رهبری (دام ظله) در قم، حضرت آیتالله مصباح یزدی از شب پانزدهم ماه مبارک رمضان، به مدت ۱۰ شب در محل این دفتر با موضوع «بهترینها و بدترینها در نهجالبلاغه» سخنرانی داشته است که گزیدهای از سخنان ایشان به شرح زیر است:
در مطالب قبل بخشی از خطبه هشتاد و هفتم نهج البلاغه را مطرح کردیم که حضرت امیرالمؤمنین علیه; السلام؛ مجموعه اوصافی را برای بهترین بندگان خدا بیان فرمود. چنین کسانی به تعبیر ایشان، «مِنْ أَحَبِّ عِبَادِ اللَّهِ إِلَیْه»؛ (از محبوبترین بندگان خدا) هستند. قاعدتاً در مقابل اینان کسانی هستند که از مبغوضترین بندگان هستند. در خطبه هفدهم و صد و سوم تعبیر حضرت برای چنین کسانی «من ابغض الرجال»؛ و «من ابغض الخلایق»؛ به کار رفته است. در خطبه هشتاد و هفت این تعبیر به کار نرفته است، بلکه گفته شده است: «وَ آخَرُ قَدْ تَسَمَّی عَالِماً وَ لَیْسَ بِه». در مقابل کسانی که محبوب خدا هستند، بندگانی هستند که خودشان را عالم وانمود میکنند و اسم عالم را یدک میکشند در حالی که عالم نیستند. «فَاقْتَبَسَ جَهَائِلَ مِنْ جُهَّالٍ وَ أَضَالِیلَ مِنْ ضُلَّال»؛ اینها آن; چه در چنته دارند علم حقیقی نیست، بلکه جهالتهایی است که از جهّال اقتباس کرده، و گمراهیهایی است که از گمراهان و کج روان گرفته و مونتاژ کردهاند. اینها علم نیست، بلکه جهل است، یعنی مطالب خلاف واقعی است که حقیقت ندارد. اینها میخواهند در میان مردم جایگاهی پیدا کنند و خود را عالم وانمود میکنند تا توجه مردم را به خود جلب کنند. بالاخره باید با قیافهای، اسمی، عنوانی ظهور کنند، ژست علمایی بگیرند و حرفهای قلمبه و پیچ در پیچ بزنند تا در میان مردم جایگاهی پیدا کنند و اهداف هواپرستانه خود را در میان آنان گسترش دهند و سر راه مردم دامهایی بگسترانند تا یک مشت مرید را به تور اندازند. این در حالی است که چنین شخصی اگر عالم حقیقی بود درصدد بر میآمد تا دیگران را هدایت کند و اهتمامی نداشت که کسی تابع او شود و برایش شعار بدهد، بلکه هدفش این بود که بندگان خدا هدایت شوند.
«وَ نَصَبَ لِلنَّاسِ أَشْرَاکاً مِنْ حَبَائِلِ غُرُورٍ وَ قَوْلِ زُور»؛ اشراک جمع «شَرَک»؛ به معنای دام است. اینان دامهایی سر راه مردم درست میکنند، البته نه دامهایی با طناب یا با ابزارهای دیگر، بلکه دامهایی از مطالب نادرست و سخنان زیبا و فریبنده که مردم را به دام اندازند. آنها فکر میکنند اینها حقایق و مطالب بسیار مهم و جدیدی است که تا به حال کسی بدان دسترسی پیدا نکرده است!
«قَدْ حَمَلَ الْکِتَابَ عَلَی آرَائِه»؛ اینان قرآن را تفسیر به رأی میکنند و برخلاف بهترین بندگان خدا که قرآن را پیشوای خود قرار میدادند و پشت سر آن راه میافتادند، اینها قرآن را بر طبق آرا و هوسهای خود تفسیر میکنند. «وَ عَطَفَ الْحَقَّ عَلَی أَهْوَائِه»؛ حق را با هوای نفس خود سازگار میکنند.
«یُؤْمِنُ النَّاسَ مِنَ الْعَظَائِم»؛ اینها خطرهای عظیمی که سر راه انسانها است و دین، انبیا و اولیا با روش صحیح مردم را به آن خطرها توجه میدهند، آنها را خیلی سبک میگیرند و بدان اهمیتی نمیدهند. «وَ یُهَوِّنُ کَبِیرَ الْجَرَائِم»؛ گناهان بزرگ را خیلی سبک میگیرند؛ یعنی چیزی را که باید بزرگ بشمارند و مردم را از آن بترسانند و انذار کنند همان گونه که انبیا اساساً برای همین آمدند: «وَ یُنْذِرُونَکُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا »۱ و روزی را که قرآن شرایط آن را با عظمت نقل؛ میکند و میفرماید: «إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْءٌ عَظِیمٌیَوْمَ ترونها تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَت »۲، اینها یک دستی میگیرند.
پیش از انقلاب اسلامی ایران، گروههایی بودند که مردم را به قرآن و نهج البلاغه دعوت میکردند، اما آن را هر جور دلشان میخواست تفسیر میکردند. به عنوان مثال، در تفسیر «الْیَوْم الْآخِر »۳؛ میگفتند: منظور روز انقلاب است، روزی که مردم میشورند و علیه حکومت قیام میکنند. یا در باره آیه «إِنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ أَکادُ أُخْفِیها »۴؛ میگفتند: منظور آیه این است که باید وقت حمله و یورش به قوای رژیم ستمشاهی را مخفی کرد! متأسفانه بعضیها لباس روحانیت به تن دارند و این جور حرف میزدند! اینها گناهان بزرگ را خیلی ساده میگیرند و چون آنها را در راه هدف خویش میبینند، میگویند: هدف وسیله را توجیه میکند و گناه چون در جهت پیروزی ما بر رژیم است، تجویز میشود! آنها میگفتند: احکام اسلامی تاریخمند است؛ این رسالهها را کنار بگذارید؛ این احکام مال هزار و چهار صد سال پیش است؛ البته اسلام راست است، اما نه برای حالا! متأسفانه امروز هم رگ و ریشههایی از این تفکرات وجود دارد. بعضی از این روشنفکرمآبها، از این حرفها میزنند، اما ما معتقدیم قرآن، نهج البلاغه و کلمات حضرات معصومین صلوات الله علیهم اجمعین هر روز زنده است و ما باید از آنها استفاده کنیم.
این نکته قابل توجه است که حضرت در وصف این افراد میفرمایند: بعضی میگویند ما آدم محتاطی هستیم و نه تنها گناهان را ترک میکنیم، بلکه از شبهات هم اجتناب میکنیم: «یَقُولُ أَقِفُ عِنْدَ الشُّبُهَاتِ وَ فِیهَا وَقَع»؛ اما این در حالی است که غرق در شبهات هستند و فقط ادعایشان این است که ما آدم محتاط و مواظبی هستیم. «وَ یَقُولُ أَعْتَزِلُ الْبِدَعَ وَ بَیْنَهَا اضْطَجَع»؛ آنها میگویند: ما از بدعتها دوریم، در حالی که اصلاً جایگاه و آرامگاهشان میان بدعتها است.
در ادامه خطبه، حضرت میفرماید: «فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَیَوَانٍ، لَایَعْرِفُ بَابَ الْهُدَی فَیَتَّبِعَه»؛ چنین کسانی در ظاهر و به صورت انسان هستند، ولی باطنشان حیوان است. این تعبیر را من هیچ جای دیگر در باره هیچ کس ندیدهام و جز از امیرالمؤمنین علیه السلام نیز این تعبیر را ندیده ام. تعبیر بسیار کوبندهای است! چنین آدمهایی اصلاً ورودگاه هدایت را نمیشناسند تا دنبال آن بروند. اصلاً نمیدانند دروازه هدایت کجاست و از کجا باید وارد شوند: «لَا یَعْرِفُ بَابَ الْهُدَی فَیَتَّبِعَهُ وَ لَا بَابَ الْعَمَی فَیَصُدَّ عَنْه»؛ اینها گمراهی را هم نمیدانند چیست تا از آن جلوگیری کنند و بگویند این جا منطقه ممنوعه است و نباید وارد شد. پس نه هدایت را میشناسند و نه ضلالت را، و فقط مشتی مشتبهات را با ظاهری خوش و فریبنده برای فریب دادن مردم جمع میکنند تا آدمهای بیخبر را گول بزنند و به دام بیندازند. «وَ ذَلِکَ مَیِّتُ الْأَحْیَاء»؛ چنین کسانی مردهای در میان زندگانند.
در ادبیات قرآن و سنت، قلب، جایگاهِ هدایت، فهم، محبت، بغض، اراده، تصمیم گیری و ایمان است. حضرت میفرماید: قلب اینها قلب حیوان است، یعنی خواستههایشان، فکرشان و انتخابشان حیوانی است، اما ظاهرشان شکل انسان است. چنین افرادی که اصلاً نمیفهمند هدایت را باید از کجا اخذ کنند، پس از این که آرایی برای خود اتخاذ کردند و پیشاپیش قضاوت کردند که باید مسأله به; نحو دلخواهشان باشد، به سراغ قرآن میروند تا آیهای را پیدا کنند و آن را با خواستههای خود تطبیق دهند. آنها با ذهن خالی از هوس به دنبال قرآن نمیروند و با شبهاتی که به ذهنشان القا شده و با پیش داوری میخواهند ببینند قرآن چه میگوید. به همین جهت، به سراغ آیهای میروند که آن را به صورتی با آرای خود تطبیق دهند. اینها مصادیق این جمله حضرت هستند که فرمود: «و آخَرُ قَدْ تَسَمَّی عَالِما»؛ منظور از این «عالم»؛ دانشمند فیزیک، شیمی و… نیست. کسی که خودش را فیزیکدان معرفی میکند، ولی فیزیکدان نیست، ضلالت و جهالت برای کسی ایجاد نمیکند، قرآن را عجیب و غریب تفسیر نمیکند و مردم را فریب نمیدهد. در این قسمت، سخن از عالمی است که میخواهد مردم را فریب دهد و چیزهایی را به عنوان دین به مردم معرفی کند و بگوید: اینها حق است، در حالی که حق نیست. این من و شماییم که بیشتر باید در این فرازها دقت کنیم و ببینیم آیا ما خود را برای خدا خالص کردهایم یا آن چه میگوئیم خواستههای خودمان است و خواه با حکم شرعی سازگار باشد یا نباشد، آن را بیان میکنیم؟ اگر ما حکم شرعی را طوری بگوییم که مردم خوششان بیاید، بپسندند و مرید ما شوند متأسفانه از همین دسته هستیم و به ظاهر انسان و در باطن حیوانیم!
چنین افرادی ای کاش فقط مردهای در میان زندگان بودند و ضرری به دیگران نمیرساندند. اینان مردهای هستند که گندشان جامعه را متعفن میکند و دیگران را مریض میکند. اگر کسی گمراه باشد، در گوشهای خزیده باشد، راه کجی برود، ولی کاری به کار دیگران نداشته باشد، آتش او دامنگیر خودش میشود، اما اگر یک روحانی و عالم منحرف شود، گاهی به خاطر او میلیونها انسان دیگر فریب میخورند و گمراه میشوند. «وَ لَیَحْمِلُنَّ أَثْقالَهَم وَ أَثْقالاً مَعَ أَثْقالِهِم »۵.
از طرفی وقتی یک عالم کسی را هدایت کند و راه هدایت را در میان مردم؛ رواج دهد، هر کس هدایت شود سهمی برای این عالم هدایت کننده هم در نظر گرفته میشود. وقتی کسی کتاب یا مقالهای مینویسد، یا یک سخنرانی میکند که موجب گمراهی دیگران میشود، همانند یک گنهکاری نیست که گناهی فردی مرتکب شود. تا روز قیامت هر کس به; واسطه او به گمراهی کشیده شود، این نویسنده و سخنران در عذاب با آنها شریک است. ما خیلی باید حواسمان جمع باشد که اولاً سعی کنیم خودمان حق را بشناسیم، خودمان گمراه نشویم، خودمان را گول نزنیم و وقتی چیزی را نمیدانیم دنبال کنیم تا آن را از سرچشمه اهل; بیتعلیهمالسلام و کتاب الله یاد بگیریم. ثانیاً وقتی راه حق را شناختیم، در عمل مسامحه نکنیم و مو به مو به آن; چه شناختهایم، عمل کنیم. دین خدا را سبک نگیریم، با آن بازی نکنیم، آیات قرآن را تفسیر به رأی نکنیم و هر جور دلمان میخواهد فتوا ندهیم تا مردم خوششان بیاید.
آقایی با افتخار میگفت: من در آلمان طوری اسلام را معرفی کردم که کمونیستها گفتند: اگر اسلام این است که شما بیان کردی ما هم مسلمانیم! این آقا خیلی هنر کرده بود و مارکسیسم یا ماتریالیسم را در لسان اسلام بیان کرده و اسمش را اسلام گذاشته بود! طبیعی است اسلامی که بگوید: هر چه دلت میخواهد عمل کن، انسان در زندگی قید و بندی ندارد و آزاد است، همه طالب او هستند، اما اسلامی که برای ریز و درشت حرکات و اعضا و جوارح انسان دستوری دارد، «ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِید »۶؛ پذیرفتنش مشکل؛ است.
آن چه به عنوان محبوبترین و مبغوضترین بندگان مطرح است، دو قطب است و افرادی که در دو قطب جای میگیرند بسیار کم اند. اکثریت مردم در میان این دو قطب هستند و گاهی به این سمت یا آن سمت تمایل بیشتری پیدا میکنند. اینجاست که باید حواس ما جمع باشد که به کدام سمت میرویم. آدمی که اهل علم باشد و حقایق را بفهمد نجات یافته و نجات دهنده است، اما اگر به زندگی دنیا بچسبد و لذّت دنیا در کامش مزه؛ کند، «لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواه »۷، نتیجهاش این میشود که صورتی انسانی و درونی حیوانی دارد.
۱. انعام، ۱۳۰ و زمر، ۷۱.
۲. حج، قسمتی از آیات ۱ و ۲.
۳. نساء، ۵۹.
۴. طه، ۱۵.
۵. عنکبوت، ۱۳.
۶. ق، ۱۸.
۷. اعراف، ۱۷۶.
کد خبر 5724747 فاطمه علی آبادیمنبع: مهر
کلیدواژه: مقام معظم رهبری آلمان قم قران قرآن کریم قرآن نهج البلاغه ماه مبارك رمضان انقلاب اسلامی ایران مقام معظم رهبری انقلاب آیت الله مصباح یزدی ماه مبارك رمضان قرآن رمضان 1402 قرآن کریم قران آیت الله خامنه ای حدیث زندگی مقام معظم رهبری امام خمینی ماه امید نهج البلاغه مهارت های زندگی ترین بندگان نهج البلاغه بندگان خدا چنین کسانی خواسته ها دام هایی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۴۰۹۰۸۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آموزش صلح و صلحطلبی، سنگ بنای روابط انسانی
آموزش صلح نقشی حیاتی در تربیت نسلهایی صلحطلب و توانمند در حل و فصل مسالمتآمیز چالشها ایفا میکند؛ این فرایند شامل طیف وسیعی از مفاهیم مانند همدلی، احترام به حقوق بشر، حل مسالمتآمیز منازعات و عدالت اجتماعی است که باید مورد توجه قرار گیرد و در این بین نقش مدارس، خانواده و دوستان بسیار مهم است.
به گزارش خبرگزاری ایمنا، هدف آموزش صلح، ساختن جامعهای است که در آن، خشونت جایی نداشته باشد و صلح و گفتوگو، سنگ بنای روابط انسانی قرار گیرد؛ در این جامعه افراد با احترام متقابل به یکدیگر، اختلافات خود را از طریق گفتوگو حل و فصل میکنند و صلح و آرامش بر همه جا سایه میافکند.
آموزش صلح، دانشآموزان را با مهارتهایی مانند حل مسالمتآمیز منازعات، همدلی و ارتباط مؤثر آشنا میکند که برای موفقیت در زندگی و مشارکت فعال در جامعه ضروری است، همچنین آموزش صلح به دانشآموزان کمک میکند تا بیعدالتیها و نابرابریهای موجود در جهان را درک و برای ایجاد جامعهای عادلانهتر و فراگیرتر تلاش کنند.
معلمان نقش کلیدی در ترویج آموزش صلح در کلاس درس دارند؛ آنها باید با مفاهیم و روشهای آموزش صلح آشنا باشند و بتوانند آنها را به طور مؤثر به دانشآموزان خود آموزش دهند؛ علاوه بر آن والدین میتوانند با آموزش ارزشهای صلح به فرزندان خود و تشویق آنها به مشارکت در فعالیتهای صلحآمیز، نقش مهمی در این زمینه ایفا کنند.
سازمانهای جامعه مدنی میتوانند با ارائه برنامههای آموزشی، انجام تحقیقات و حمایت از سیاستهای مربوط به آموزش صلح، به پیشبرد این امر کمک کنند.
آموزش صلح، زیربنای تعامل با دیگران استاسماعیل صالحزاده، جامعهشناس و پژوهشگر مسائل اجتماعی در خصوص اهمیت آموزش صلح اظهار میکند: در دنیایی که تشنه صلح و آشتی است، آموزش صلح نقشی حیاتی در تربیت نسلهایی صلحطلب و توانمند در حل و فصل مسالمتآمیز چالشها ایفا میکند؛ این امر فراتر از آموزش صرف مفاهیم صلح است و شامل مهارتی ارزشمند برای زندگی در دنیایی پویا و متنوع میشود.
وی ادامه میدهد: آموزش صلح به افراد میآموزد که چگونه نزاعهای اجتماعی را به طور مسالمتآمیز حل کرده و از خشونت به عنوان ابزار رفع مشکلات اجتناب کنند؛ آموزش صلح میآموزد که چگونه به حقوق و ارزشهای دیگران احترام بگذاریم و برای ایجاد جوامعی عادلانه تلاش کنیم.
این پژوهشگر مسائل اجتماعی تصریح میکند: آموزش صلح، زیربنای همکاری و همیاری میان افراد را شکل میدهد تا با اتکا به یکدیگر، مشکلات مشترک را حل و فصل کنند؛ این آموزشها به ما میآموزند که چگونه با محیط زیست خود رفتار کنیم تا از منابع طبیعی به طور پایدار و مسئولانه استفاده کنیم و برای نسلهای آینده نیز زمین قابل سکونتی باقی بگذاریم.
نقش معلمان در نهادینه کردن فرهنگ صلح در جامعهوی در خصوص نقش مدرسه و معلمان در آموزش صلح بیان میکند: گنجاندن دروسی مانند حل تعارض، مدارا، همدلی و حقوق بشر در کنار دروس سنتی، دانشآموزان را با مفاهیم بنیادی صلح آشنا میکند و زمینه را برای نهادینه شدن فرهنگ صلح در جامعه فراهم میسازد، همچنین کارگاههای آموزشی با تمرکز بر مهارتهای میانجیگری، مذاکره و حل مسئله، به دانشآموزان کمک میکند تا در مواجهه با چالشها و اختلافات، رویکردی صلحآمیز داشته باشند.
صالحزاده اضافه میکند: استفاده از روشهای خلاقانه برای شبیهسازی زمینههای صلح، بازیها و داستانسرایی، مفاهیم صلح را به شیوهای جذاب و ملموس به دانشآموزان منتقل میکند، علاوه بر آن برگزاری اردوهایی با محوریت گفتوگوی بین فرهنگی، همبستگی اجتماعی و خدمات داوطلبانه، فرصتی ارزشمند برای دانشآموزان جهت تجربه عملی صلح در دنیای واقعی فراهم میکند.
وی میگوید: تبادل دانشآموز با فرهنگها و ملل مختلف، زمینه را برای درک متقابل، احترام به تفاوتها و صلحآفرینی در سطح جهانی فراهم میکند، مشارکت در فعالیتهای داوطلبانه مانند کمک به نیازمندان، پاکسازی محیط زیست و ترویج صلح، حس مسئولیت اجتماعی و تعهد به صلح را در دانشآموزان تقویت خواهد کرد.
این جامعهشناس با اشاره به جایگاه خانوادهها در آموزش صلح اظهار میکند: گفتوگوی صلحآمیز با فرزندان در مورد مسائل روزمره، چالشها و اختلافات، الگوی رفتاری مناسبی برای حل صلحآمیز تعارضات در اختیار آنها قرار میدهد.
وی ادامه میدهد: به اشتراک گذاشتن داستانها و کتابهایی با مضامین صلح، همدلی و احترام به دیگران، بذرهای صلح را در قلب و ذهن کودکان میکارد، همچنین مشارکت در فعالیتهای داوطلبانه به عنوان یک خانواده، روحیه همبستگی، مسئولیت اجتماعی و تعهد به صلح را در فرزندان تقویت میکند.
صلح درونی مهمتر از صلح بیرونی استصالح زاده تصریح میکند: صلح درونی، مقدمه صلح بیرونی است؛ این جمله مفهومی عمیق و پرمغز دارد که به ارتباط بین آرامش و ثبات درونی انسان با صلح و صفا در دنیای بیرون میپردازد؛ این جمله بیانگر این است که برای رسیدن به صلحی پایدار در جامعه، ابتدا باید در درون خودمان به آرامش و صلح برسیم.
وی اضافه میکند: شاعران و اندیشمندان بسیاری در طول تاریخ بر این موضوع تأکید کردهاند؛ مولانا در مثنوی معنوی به وضوح این ارتباط را بیان میکند و نقل به مضمون اشعار آن این است که صلح واقعی از درون ما آغاز میشود؛ وقتی با خودمان در صلح باشیم، میتوانیم صلح را به دیگران نیز گسترش دهیم، بخشی از این اشعار مانند «جنگِ فعلی هست از جنگِ نهان......زین تخَالُف آن تخَالُف را بدان
جنگِ طبعی، جنگِ فعلی، جنگِ قول...... در میان جزوها حربیست هول
گوهرِ جان چون ورای فضلهاست......خویِ او این نیست، خوی کبریاست» است.
این جامعهشناس در جواب این سوال که چرا صلح درونی تا این اندازه مهم است، پاسخ میدهد: انسانهایی که در صلح با خودشان هستند، کمتر دچار خشم، اضطراب و افسردگی میشوند؛ آنها تمایل بیشتری به همدلی، بخشش و صبر دارند، احتمال کمتری دارد که وارد درگیریها و خشونتها شوند، بنابراین با تلاش برای رسیدن به صلح درونی، نه تنها به آرامش و خوشبختی خودمان کمک میکنیم، بلکه به صلحآمیزتر شدن دنیای اطرافمان نیز یاری میرسانیم.
وی تصریح میکند: مسئولیت صلح بر عهده خودمان است؛ صلح هدیهای نیست که منتظر آن باشیم، بلکه باید آن را بسازیم، هیچکس نمیتواند صلح را به ما تحمیل کند و صلح واقعی از درون ما و از طریق تلاشهای خودمان به وجود میآید، بنابراین صلح، گلی نیست که در باغچه بکاریم و منتظر شکوفه آن باشیم، بلکه صلح بنایی است که باید با آجرهای صبر، مدارا و گفتوگو بنا کنیم.
صالحزاده اضافه میکند: به یاد داشته باشید که صلح درونی یک سفر است، نه یک مقصد؛ به عبارت دیگر صلح سفری نیست که به آن برسیم، بلکه روشی است که طی میکنیم، از این رو میتوان برای ایجاد صلح درونی کارهایی از جمله گذراندن وقت در طبیعت، ارتباط با عزیزان، کمک به دیگران، بخشش خود و دیگران انجام داد.
صلحطلبان چه ویژگیهایی دارند؟زهره سادات کاظمی، روانشناس و مشاور تربیتی در خصوص ویژگیهای شخصیتی مرتبط با صلحطلبی اظهار میکند: صلحطلبان قادر هستند احساسات و دیدگاههای دیگران را درک و با آنها همدلی کنند؛ آنها نسبت به رنج دیگران دلسوز هستند و تمایل دارند به آنها کمک کنند.
وی ادامه میدهد: صلحطلبان به این باور دارند که حتی در شرایط سخت میتوان به صلح دست یافت؛ آنها خوشبین هستند و معتقدند که انسانها میتوانند برای حل و فصل درگیریها با یکدیگر همکاری کنند، همچنین صلحطلبان در تلاش برای صلح صبور هستند؛ آنها میدانند که ایجاد تغییر زمان میبرد و حاضر هستند برای رسیدن به اهداف خود تلاش و پشتکار داشته باشند.
این روانشناس تصریح میکند: صلحطلبان قادر هستند دیگران را ببخشند، حتی کسانی را که از آنها آزار دیدهاند؛ آنها کینه به دل نمیگیرند و به دنبال انتقام نیستند و صلحطلبان صادق و راستگو هستند؛ آنها به تعهدات خود پایبند بوده و در روابط خود با دیگران شفافیت دارند، بنابراین صلحطلبان مسئول اعمال خود هستند، آنها از اشتباهات خود درس میگیرند و برای جبران آنها تلاش میکنند.
باورها و احساساتمان بر صلح تأثیر میگذاردوی در پاسخ به این سوال که چگونه افکار و باورهای ما بر صلح تأثیر میگذارد، بیان میکند: افکار و باورهای ما نقش مهمی در ترویج یا بازدارندگی از صلح دارد؛ افکار و باورهای منفی، مانند افکار مربوط به نفرت، ترس و بیاعتمادی میتوانند منجر به درگیری و خشونت شود و از سوی دیگر، افکار و باورهای مثبت، مانند افکار مربوط به عشق، همدلی و درک متقابل، میتواند صلح و همکاری را ترویج کند.
کاظمی ادامه میدهد: باور به اینکه "ما" و "آنها" وجود دارد، باور به اینکه خشونت تنها راه حل است، باور به اینکه صلح غیرقابل دسترس است؛ این موارد چند نمونه از افکار و باورهایی است که از صلح جلوگیری میکند و مهم است که باورهای متقابل به این معنا خشونت راه حل نیست و صلح قابل دسترسی است، باید جایگزین باورهای نادرست درباره صلح شود.
وی در خصوص نحوه تأثیر احساسات بر رفتار ما در قبال دیگران میگوید: وقتی عصبانی هستیم، ممکن است بیشتر احتمال داشته باشد که پرخاشگرانه عمل کنیم، به عنوان نمونه داد بزنیم، ناسزا بگوییم یا حتی به دیگران آسیب برسانیم؛ وقتی غمگین هستیم، ممکن است از دیگران کنارهگیری کنیم و تمایلی به معاشرت اجتماعی نداشته باشیم.
این روانشناس ادامه میدهد: وقتی میترسیم، ممکن است از دیگران دوری کنیم یا برای محافظت از خود رفتارهای پرخاشگرانه داشته باشیم؛ وقتی شاد هستیم، بیشتر احتمال دارد که با دیگران رفتار دوستانه و سخاوتمندانه داشته باشیم؛ وقتی فردی را دوست داریم، بیشتر احتمال دارد که به او توجه و محبت نشان دهیم و از او حمایت کنیم.
گوش دادن فعال موجب ایجاد صلح میشودوی در پاسخ به این سوال که چه رفتارهایی به صلح منجر میشود؟ میگوید: رفتارهایی که به صلح منجر میشود، بر احترام، درک و همدلی متمرکز است؛ رفتارهایی از جمله ارتباط مؤثر، گوش دادن فعال، حل مسالمتآمیز تعارض، همدلی و بخشش، رفتارهایی هستند که موجب ایجاد صلح خواهد شد.
کاظمی توضیح میدهد: توانایی برقراری ارتباط واضح و صادقانه با دیگران به حل سوءتفاهمها و ایجاد روابط قوی کمک میکند؛ گوش دادن فعال به معنای گوش دادن با دقت و بدون قضاوت به صحبتهای دیگران است؛ این کار به شما کمک میکند تا دیدگاه آنها را درک و با آنها همدلی کنید.
وی ادامه میدهد: همدلی به معنای توانایی درک و به اشتراک گذاشتن احساسات دیگران است؛ این کار به شما کمک میکند تا با دیگران ارتباط عمیقتری برقرار کنید و روابط معناداری ایجاد کنید، همچنین بخشش به معنای رها کردن خشم و کینه نسبت به کسی بوده که به شما ظلم کرده است، این کار میتواند به شما کمک کند تا از گذشته عبور کنید و روابط خود را با دیگران بهبود بخشید.
این روانشناس در مورد اینکه چگونه روابط ما با دیگران بر صلح تأثیر میگذارد؟ اظهار میکند: روابط قوی و مثبت میتواند به ما احساس تعلق، حمایت و عشق دهد؛ این احساسات میتواند به ما کمک کند تا با دیگران با احترام و همدلی رفتار کنیم و از خشونت پرهیز کنیم.
وی ادامه میدهد: خانواده اولین جایی است که ما در مورد روابط و نحوه تعامل با دیگران یاد میگیریم؛ روابط سالم خانوادگی میتواند به ما در رشد حس قوی عزت نفس، همدلی و مهارتهای حل مسالمتآمیز تعارض کمک کند، همچنین دوستان میتوانند منبع حمایت و تشویق باشند و به ما کمک کنند تا موضوعات جدیدی در مورد خودمان و جهان یاد بگیریم.
بنا بر آنچه که بیان شد، صلح، تنها در سایه آموزش، گفتوگو و همبستگی قابل تحقق است، آموزش صلح، فرایندی مستمر و پویا است که نیازمند تعهد و مشارکت تمام ارکان جامعه از جمله خانوادهها، مدارس و دانشگاهها است؛ با اینکه چالشهایی در مسیر آموزش صلح وجود دارد، اما همچنان یک ابزار ضروری برای ایجاد دنیایی عادلانهتر است، بنابراین سرمایهگذاری در آموزش صلح سرمایهگذاری برای آیندهای روشنتر است.
کد خبر 748684